فیک [میکاپ ارتیست ] پارت 11
[ میکاپ ارتیست ]
پارت 11
- بیا تمومش کنیم! ...
¥ یا یونا چت شده ؟
- میگم میخام کات کنم !
یونگی بغض کرده بود و اروم گفت :
¥ یونا تو هنوز منو بابت اشتباه دیروزم نبخشیدی ؟
حالم خراب شد ... ولی راهی نبود من باید شغلشو نجات میدادم !
- نه یونگی بخاطر اون نیستتت ، م...من واقعا نمیتونم نامزد کنم الان وقتشو ندارم
یونگی که اشکاش سر ازیر شده بود با صدایی که از ته چاه میومد گف
¥ یونا من بدون تو داغون میشم ، لطفا نرو
و منو بغل کرد ، خودمم گریم گرفته بود ولی با یاداوری حرفای جین خودمو از تو بغلش کشیدم بیرون ...
- منو ببخش من باید برم خارج
¥ چییی ؟ یعنی دیگه حتی از دورم نمیتونم نگات کنم ؟
فلش بک به 1 ساعت قبل
بعد از حرفای پسرا تصمیم گرفتم با یونگی کات کنم که یهو مدیر کمپانی صدام زد
# یونا شی
- بله ؟
# بیاین دفتر من
رفتم توی دفتر که یه پاکت داد دستم ... بازش کردم بلیت هواپیما و هتل توی امریکا بود !
- این چیه ؟
# شما برا پیشرفت رشتتون اومدید اینجا نه ؟
- درسته
# برای ازاد کردن روح شوگا بنظرتون نباید از اینجا برید ؟
؛ ک..کجا ؟
# تو امریکا سلبرتی های زیادی هستن ... من با یکی ار دوستام صحبت کردم اونا تورو میخان ... میتونی بری امریکا و ادامه بدی !
- ا..ام..اما من
# ازت خواهش میکنم
- چشم
پایان فلش بک !
¥ کدوم کشوررر ؟
- نمیتونم بهت بگم متاسفم
یونگی فقط سر جاش خشکش زده بود و اشک میریخت
¥ پس دیگه نمیتونم منصرفت کنم؟
- متاسفم نه !
با کمال تعجب شنیدم ک گفت
¥ سفر به سلامت
و لبخند تلخی زد تحملم تموم شد ... دویدم سمتش و بغلش کرد بلند بلند گریه کردم !
- منووو ببخش ولی من...
نزاشت حرفمو ادامه بدم منو از خودش جدا کرد و گفت برو و به موفقیتت برس
با اشک از در رفتم بیرون سوزی همه چیزد میدونست ...پسرا بهش گفته بودن . با قیافه ای ناراحت اومد سمتم و گفت
/ واقعا متاسفم
- من خوبم !
سوزی با چشمای گرد شده نگاهم کرد
/ حالتو نپرسیدم
دوباره بی توجه بهش گفتم
- نگران من نباش حالم خوبه
عین دیوونه ها لبخندی زدم و داد زدم
- من خووووووووبم ، من خوشحالممم ارهههه
دو روز بعد
الان دو روز بود کمپانی نمیرفتم امروز با همه پسرا و سوزی خداحافظی کردم و رفتم تو فرودگاه خواستم برم سوار هواپیما شم ک یهو یکی دستمو کشید یونگی بود یه دستبند دستم کرد و گفت
: همیشه ب یادم باش
اشکام و کنترل کردم و خداحافظی کردم و سوار هواپیما شدم ...
بعد از 8 ساعت وارد مرز امریکا شدم ...
پارت 11
- بیا تمومش کنیم! ...
¥ یا یونا چت شده ؟
- میگم میخام کات کنم !
یونگی بغض کرده بود و اروم گفت :
¥ یونا تو هنوز منو بابت اشتباه دیروزم نبخشیدی ؟
حالم خراب شد ... ولی راهی نبود من باید شغلشو نجات میدادم !
- نه یونگی بخاطر اون نیستتت ، م...من واقعا نمیتونم نامزد کنم الان وقتشو ندارم
یونگی که اشکاش سر ازیر شده بود با صدایی که از ته چاه میومد گف
¥ یونا من بدون تو داغون میشم ، لطفا نرو
و منو بغل کرد ، خودمم گریم گرفته بود ولی با یاداوری حرفای جین خودمو از تو بغلش کشیدم بیرون ...
- منو ببخش من باید برم خارج
¥ چییی ؟ یعنی دیگه حتی از دورم نمیتونم نگات کنم ؟
فلش بک به 1 ساعت قبل
بعد از حرفای پسرا تصمیم گرفتم با یونگی کات کنم که یهو مدیر کمپانی صدام زد
# یونا شی
- بله ؟
# بیاین دفتر من
رفتم توی دفتر که یه پاکت داد دستم ... بازش کردم بلیت هواپیما و هتل توی امریکا بود !
- این چیه ؟
# شما برا پیشرفت رشتتون اومدید اینجا نه ؟
- درسته
# برای ازاد کردن روح شوگا بنظرتون نباید از اینجا برید ؟
؛ ک..کجا ؟
# تو امریکا سلبرتی های زیادی هستن ... من با یکی ار دوستام صحبت کردم اونا تورو میخان ... میتونی بری امریکا و ادامه بدی !
- ا..ام..اما من
# ازت خواهش میکنم
- چشم
پایان فلش بک !
¥ کدوم کشوررر ؟
- نمیتونم بهت بگم متاسفم
یونگی فقط سر جاش خشکش زده بود و اشک میریخت
¥ پس دیگه نمیتونم منصرفت کنم؟
- متاسفم نه !
با کمال تعجب شنیدم ک گفت
¥ سفر به سلامت
و لبخند تلخی زد تحملم تموم شد ... دویدم سمتش و بغلش کرد بلند بلند گریه کردم !
- منووو ببخش ولی من...
نزاشت حرفمو ادامه بدم منو از خودش جدا کرد و گفت برو و به موفقیتت برس
با اشک از در رفتم بیرون سوزی همه چیزد میدونست ...پسرا بهش گفته بودن . با قیافه ای ناراحت اومد سمتم و گفت
/ واقعا متاسفم
- من خوبم !
سوزی با چشمای گرد شده نگاهم کرد
/ حالتو نپرسیدم
دوباره بی توجه بهش گفتم
- نگران من نباش حالم خوبه
عین دیوونه ها لبخندی زدم و داد زدم
- من خووووووووبم ، من خوشحالممم ارهههه
دو روز بعد
الان دو روز بود کمپانی نمیرفتم امروز با همه پسرا و سوزی خداحافظی کردم و رفتم تو فرودگاه خواستم برم سوار هواپیما شم ک یهو یکی دستمو کشید یونگی بود یه دستبند دستم کرد و گفت
: همیشه ب یادم باش
اشکام و کنترل کردم و خداحافظی کردم و سوار هواپیما شدم ...
بعد از 8 ساعت وارد مرز امریکا شدم ...
۲۸.۹k
۲۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.